با بابام رفتیم مهدکودک ..یکی از بچه ها خیلی شیطونی میکرد و مربی اونجا میخاست با متانت باهاش صحبت کنه
هی گفت عزیزم بشین . امیر علی بشین .. امیر جان بشین .. بشین دیگه .. بابا منم که قسط وامش عقب افتاده بود .. اعصاب درست حسابی هم نداشت ... یهو داد زد .. د امیر علی .. پدر سوخته .. بتمرگ سر جات دیگه
فک کنم امیر علی تا عمر داره نتونه از جاش پاشه .. خخخ
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت